زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت عون و محمد
عشق یادگاری از روزگار زینب است صبر هر کجا که هست وامدار زینب است اخـتیار دهر در اخـتـیار زینب است اقـتـدار شیعـه از اقـتدار زینب است خوش به حال هرکه از دست او دوا گرفت از عـقـیلة العـرب اذن کـربلا گرفت زینب آفـتابی از آسمان مرتضیست جلوهای تمام از شرم و عفت و حیاست راوی غـریـبیِ لالـههـای بینـواست کربلا به لطف او تا همیشه کربلاست با کلام محکـمش کار یک سپاه کرد روزگار شام را خـطبهاش سیاه کرد شکر حق که روز و شب در پناه زینبیم شکـر حق که دائماً روبهراه زیـنـبیم جان نـثار کـوچکی در سپاه زیـنـبیم ما فـدای مـکـتب سـرخ مـاه زیـنـبیم زینت پدر شدن این مقام زینب است کـوهپـایهایم ما، کوه نام زینب است پشت بر رُخِ پُر از، کینۀ زمانه کرد گیسوان کودکان را نِشَست و شانه کرد یک نگاه مملو از عشق خواهرانه کرد سوی قتلگه دوتا دستهگل روانه کرد پیش مـادر عـاقـبت، آه رو سفـید شد دخـتر شـهـید بود، مـادر شـهـیـد شد گفت جان فـاطمه، جان من فـدای تو گفت بچـههای من، نذر بچههای تو گفت مردهام مگر! بنگرم عزای تو ای تمام هستیام، هستیام بهپای تو گفت و بعد از آن دگر رفت از برابرش تا نـبـیند عـاقـبت، خجـلتِ برادرش |